شهید افشین استوار به روایت غلامرضا هادوی

وبلاگ ستارگان آسمان شیبکوه: خدایا کمکم کن تا پایم نلغزد و هدایت کن ، گلوله های آتشین مرا ، تا بر سینه دشمنانت فرود آید و هنگامی که صلاح تو در آن است که جان نا قابل این حقیر تقدیم تو گردد ، مهدی فاطمه را بر بالینم فرست که سخت محتاج اهل بیت عصمت و طهارت هستم . خدایا ترکش خمپاره دشمن را تحمل خواهم کرد اما غم و اندوه خمینی را نمی توانیم تحمل کنم ...

مطالب فوق بخشی ازدلنوشته های شهداست امروز یکی از همین شهدا عطر وجودش مصلای نماز جمعه را فرا گرفته است .

شهید محمد هادی استوار مشهور به افشین استوار فرزند حاج حیدر در نیمه مرداد 1349 در میانشهر چشم به جهان گشود او پس از شروع جنگ تحمیلی دیگر نمی توانست در سر کلاس درس آرام بگیرد لذا پس از پایان دوره راهنمایی عزم رفتن به جبهه ها کرد اما به دلیل کم سن و سال بودن ، مانع از رفتن او شدند . او ناچار شد شناسنامه اش را دستکاری کند اما باز هم مسئولین متوجه شده و مانع از رفتن او شدند تا اینکه یک روز که دوستانش عازم جبهه بودند و او ایستاده و با حسرت به آنها نگاه می کرد در یک فرصتی مناسب خودش را در زیر چادر تدارکات که با یک لنکروز به جبهه می رفت پنهان کرد و اینگونه خود را به جبهه ها رساند او مدت 4 سال را در میادین نبرد گذراند . این شهید جمعی گردان همیشه پیروز فجر بود او برای گردان مثل آچار فرانسه بود و همه کار را انجام میداد به همین دلیل مورد علاقه دوستان و همینطور سردار شهید جاویدی قرار گرفته بود او در این مدت 4 مرتبه مجروح گردید ولی در هر 4 بار به مرخصی نیامد و از بیمارستان مستقیم به جبهه ها برگشت . او بسیار شوخ طبع و گشاده رو بود . در اواخر جنگ بود که به عضویت اطلاعات و عملیات لشگر المهدی در آمد و مورد توجه سردار اسدی فرمانده لشگر قرار گرفت و در همین زمان به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد . چیزی که آرزوی دیرینه او بود.

بالاخره او در تاریخ 23 خرداد 1367 در سن 18 سالگی و در عملیات بیت المقدس 7 در منطقه شلمچه به اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید و به معبود خود دست یافت این شهید آرزو داشت پیکرش به زادگاهش برنگردد و همینطور هم شد . پیکر مطهر این شهید به مدت 9 سال مفقود بود و پس از 9 سال در عملیات تفحص پیدا شد و در تاریخ 23 تیرماه 1376 مردم خوب میانشهر  این شهید بزرگوار را در آرامستان شهدا به خاک سپردند و برای ما که جامانده ایم انبوهی از تأسف و حسرت را به جا گذاشتند.

کاشکی من هم دلی همچون شهیدان داشتم

تا که در صحـرای سینه لالـه ای می کاشتم   

کاشـکی در مـن تـوان دل بـریدن بود کاش

تا که دست از دامن این خاک بر می داشتم   

حضور خانواده محترم این شهید را در نماز جمعه گرامی می داریم و برای شادی روح مطهر شهید محمدهادی استوار و همینطور برای شادی روح مادر مرحومه اش همه با هم می خوانیم الفاتحه مع الصلوات.

به نقل از : ستارگان آسمان شیبکوه | غلامرضا هادوی